اگر کسی با موسیقی تنها بهعنوان وسیلهای برای تفنن برخورد کند و بعد بهصورتی کاملا اتفاقی موسیقی غربی گوش کند و از بخت بد، آن موسیقی، کاری از گروه لدزپلین Led Zeppelin باشد، یقینا سرگیجه میگیرد. اما چه عواملی موجب شد تا این گروه با صدای ناهنجار و بُرندهی خوانندهاش (رابرت پلانت) و نوازندگی عجیب گیتاریستاش (جیمی پیچ) و درامیست ساختارشکناش (جیسون بونهام)، محبوب قلب هزاران جوان دههی هفتاد و نسلهای پس از آن شود؟
گروهی که تنها در فاصلهی زمانی ۱۲ سال با انتشار ۸ آلبوم، همیشه در اوج بود و همهی آلبومهایاش در جدول آلبومهای برتر آمریکا قرار گرفت. لدزپلین زمانی آغاز به کار کرد که بیتلز به فروپاشی درونی نزدیک میشدند و الویس پریسلی نیز دیگر نمیتوانست یکهتازی کند.
لدزپلین از جهت فروش (۳۰۰ میلیون نسخه) پس از گروه هارد راک «ای.سی.دی.سی» یکی از پرفروشترین گروههای جهان است. بررسی ساختار موسیقیایی این گروه را میتوان در ساخت و تنظیم آهنگها، سازبندی، صداسازی، جنس صدای خواننده و ترانههای نامتعارف گروه پیگیری کرد.
لدزپلین در کنار المنتهای موسیقی بلوز، راک اند رول و فولک، سبک نوینی را در راک پایهگذاری کرد. موسیقی آنها در تاثیر اولیهای که بر روان انسان میگذارد همچون موجیست که روح انسان را در تکان میدهد. آنها به پشتوانهی مطالعاتی که در موسیقی شرق داشتند، آواها را به خدمت گرفتند. پیش از آنها نیز پینک فلوید، به کمک فنآوری، در تصویر تجربههایی اینچنینی داشت.
بار اصلی موسیقی در گروه بر عهدهی جیمز پاتریک پیج بود که او را یکی از مشاهیر و نوابغ موسیقی راک و نوازندگی گیتار میدانند. جیمی در نوازندگی مرزی نمیشناخت. او میتوانست حتی با آرشهی ویلن هم گیتار بنوازد. سولوی به یادماندنی او در آهنگ «پلکانی به بهشت» نمونهی یکی از ارزشمندترین آثار در موسیقی راک میباشد.
جیمی اصراری در سرعت بداههها نداشت و بر اساس تم کار فضای ملودیک و هارمونیک مناسب با آن را با همراهی درام و بیس فراهم میکرد. تسلط او به بلوز و با سبکی که از نوازندگان دههی پنجاه به دست آورده بود، امکانات موسیقیایی نوینی تجربه کرد و از شاخههای دیگر همچون «فولک ایرلندی» نیز در برخی از ترانه ها استفاده کرد.
جیمی از معدود گیتاریستهای الکتریکنواز است که گیتار آگوستیک را نیز با همان قدرت مینواخت. جیمی در تعدادی از آهنگها در کنار گیتار «گیبسون ا. د. اس. ۱۲۷۵» و گیتار الکتریک «فندر»اش از «ماندولین» و سازی الکترونیکی به نام «ترمین» نیز استفاده کرده است. جیمی پیچ گیتاریست میلیونر امروز و معتقد به علم ستاره شناسی و علاقمند به علوم قدیم و اسرارآمیز گروه لدزپلین دقیقا درون نامتلاطم انسان در حال کشفشدن و کشفکردن را مینواخت و از همین رو در مثلثی طلایی بههمراه پلانت و بونهام بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین نوازندگان و آهنگسازان راک و هویمتال تثبیت شد.
اما لدزپلین از نگاه منتقدان موسیقی آن مقطع زمانی، با دشواریهایی روبهرو بود. آنها رابرت پلانت را شاگرد بد موسیقی بلوز نامیدند که با جیغهای بیمعنیاش موجب شرمساری نتهای آبی بلوز است. اما آنها پیشبینی نمیکردند که با شروع دههی هشتاد، راهی را که لدزپلین آغاز کرده بود به گروههایی چون «گانز ان روزز» و کمی بعد نیروانا میرسد و آنها همانقدر محافظهکاری در موسیقی و ترانه را نیز کنار میگذارند.
این مطلب را بهراحتی میتوان از واکنش منفی هنرمندانی چون «باب دیلن» به موسیقی متال و هارد راک دریافت. لدزپلین با انتشار آلبوم چهارم خود بدون اینکه نامی برای آن انتخاب کند، با این عنوان که «نامها و اسامی هیچ معنی خاصی ندارند» نشان داد که جدیتر و قویتر از آن است که تحت تاثیر منتقدین قرار بگیرد. اغلب ترانههای لدزپلین را رابرت پلانت نوشته است. حضور عناصر اساطیری و زبان پیچیدهی او گاه در فهم ترانه مشکل ایجاد میکند. اما این پیچیدگی و نوآوری صدایی را در راک پایهگذاری کرد تا بعدها هویمتالها در برابر موسیقی پاپ و فولک به آن فخر بفروشند و آنها را برای سادهانگاری و سطحینگری تحقیر کنند.
لدزپلین با جسارتی مخصوص به خود صدای خواننده را بهعنوان یک «ساز» به کار گرفت. در آهنگهای لدزپلین درامز، گیتار، بیس و خواننده در پلههایی مختلف یک حجم متشکل را به حرکت در میآورند.
ترجمه ترانه مشهور Good Times, Bad Times: